دو پدیده مدرن
![](http://artfestival.ir//upload/P0F246827.jpg)
در بحث جامعه شناسی عکاسی شاید پرسش اول نحوه پیوند عکاسی و جامعه شناسی باشد. بین جامعه شناسی و عکاسی شباهت های زیادی هست. هوارد بکر در مقاله «عکاسی و جامعه شناسی» استدلال می کند که
«عکاسی و جامعه شناسی تولدی هم زمان داشتهاند؛ اگر تولد علم جامعه شناسی را انتشار نوشته های کمت به شمار بياوریم که اصطلاح "جامعه شناسی" را برای نخستین بار به اين علم اطلاق كرد، و تولد عکاسی را تاریخی بدانیم که در سال 1839 داگر شیوه ی خود را برای ثبت تصویر بر روی صفحه ی فلزی برای همگان شرح داد. از همان آغاز، این دو (جامعه شناسی و عکاسی) به موضوعات متنوعی پرداختند. یکی از این موضوعاتی که برای هر دوی آن ها از اهمیت برخوردار بود، مطالعه و شناخت جامعه بود.لحظه ی تولد جامعه شناسی و عکّاسی همزمان است و تقارن این دو پدیده معنادار است. معنای جامعه شناسی آن این است که
. 1-هر دو پدیده، مدرن هستند
. 2-هر دو فرزندان انقلاب صنعتی اند
. 3-هر دو کم و بیش وظیفه ای مشترک در زمینه شناخت جامعه دارند
کار جامعه شناس و عکاس، آشنائی زدائی است. عکاسی، طرح پرسش از چیزهایی است که ما عادی از کنار آن می گذریم. همان طور که جامعه شناسی هم بیان دردمندانه ای امور بدیهی است که به نحو دردمندانه ای بدیهی پنداشته شده اند. مفهوم آشنایی زدایی ابتدا برای توصیف رمان توسط فرمالیست های روسی بکار رفت. رمان نویس تجربه زندگی روزمره شخصیت های خودش را بازنما می کند. این یعنی آشنائی زدائی و غریبه کردن امر آشنا.
البته تقارن عکاسی و جامعه شناسی، صرفا در جامعه غرب بوده است. در اغلب جوامع امروزی بین توسعه جامعه شناسی و عکاسی چیزی حدود یک قرن فاصله وجود دارد. در ایران به روایت یحی ذکا سه سال پس از پیدایش عکاسی این هنر-صنعت در دسامبر ۱۸۴۲ به ایران وارد شد. ناصر الدین شاه به این فن علاقه فراوانی داشت و خود نیز عکاسی میکرد. آلبومخانه کاخ گلستان تعداد بسیاری از عکسهای بسیار قدیمی ایران را در خود دارد. اما جامعه شناسی در حدود یک قرن بعد در ایران آغاز به شکل گیری کرد. با وجود این عدم تقارن، می توان بین توسعه این دو در ایران نوعی همبستگی را در نظر گرفت: اینکه هر دو پاره از فرایند مدرن شدن ایران هستند.
جامعه شناسان حداقل در سه زمینه زیر با دوربین و عکاسی ارتباط نزدیک داشته اند:
1-عکاسی و دوربین به عنوان ابزار تحقیق:
جامعه شناسان حداقل طی قرن بیستم به نحو گسترده ای از دوربین به عنوان ابزاری برای گردآوری داده های تحقیق استفاده کرده اند. در بسیاری از تحقیقات اجتماعی دوربینهای ویدیویی و عکاسی به عنوان فن آوری جمع آوری اطلاعات استفده شده است. به طور مشخص می توان از دوربین برای شناخت گروههای کوچک، مردم نگاری، مطالعات تاریخ شفاهی، مطالعه فضاهای شهری و بسیاری زمینه های استفاده کرد. دوربین ها کمک می کنند تا محققان جزئیات زیادی از کنش ها و پدیده های اجتماعی را ثبت و ضبط و مشاهده نمایند. همچنین دوربین ها کمک می کنند تا جامعه شناسان وضعیت های اجتماعی را شناسایی و برای نسل های آینده محفوظ بمانند.
هوارد بکر کاربرد دوربین به مثابه ابزار تحقیق را اینگونه توصیف می نماید:
دوربین را به عنوان دستگاهی در نظر بگیرید که به ثبت و تهیه ی رونوشت می پردازد، درست مثل یک ماشین تایپ. مردم از ماشین های تایپ برای اهداف گوناگون بهره میبرند: رونویس یک آگهی برای فروش اجناس، نوشتن داستان برای روزنامه ها، داستان های کوتاه، دفترچه های راهنما، متن ترانه ها، زندگی نامه ها، تاریخ نگاری، مقاله های علمی، نامه و.... ماشین تایپِ خنثی هریک از این کارها را به همان کیفیتی که مهارت کاربر آن اجازه می دهد انجام می دهد. به دلیل افسانه ی دیرپایی که بر اساس آن، دوربین تنها به ثبت آن چه در مقابلش قرار دارد می پردازد (که در این باره، من بعدها توضیح بیشتری می دهم)، مردم غالباً از درک این مسأله عاجزند که دوربین نیز در دسترس یک کاربر ماهر قرار دارد و قادر است همه ی کارهایی را که ذکر شد، به سیاق خود انجام دهد. عکاسان غالباً موارد فوق الذکر را در قالب معادل مشخصي برای نمونه ی زبانی آن انجام داده اند (تصویر در دوربین، نظیری برای نمونه ی زبانی است در ماشین تایپ). عکاسان متفاوت در محافل سازمانی و جوامع شغلی متفاوتی فعالیت می کنند که محصول آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد، همان گونه که زمینه های سازمانیاي که جامعه شناسان در آن ها فعالیت می کنند، محصولات آن ها را تحت الشعاع قرار می دهند...
همچنین عکاسی ابزاری برای کشف های اجتماعی و بازنمایی آنهاست. برای مثال عکاسی مثل نقاشی می تواند سنخ ها یا«تیپ های اجتماعی» را کشف و بازنمایی کند. عکاس مثل نقاشی که پرترِ می کشد، چهره یا پرترِ افراد را می کشد. این چهره ها یک تیپ اجتماعی است. نمونه اش هم مجموعه «انسان های بدون نقاب» اثر آگوست لاندِر است. این مجموعه صدها پرتر مختلف از اقوام مختلف آلمانی را نشان می دهد. جمله ای هست که می گوید :یک تصویر بیش از هزار واژه سخن می گوید.
2-عکاسی و عکس به مثابه بازنمایی جامعه:
جامعه شناسان تصاویر و عکس ها را به مثابه بخشی از فرهنگ هر جامعه تحلیل می نمایند. این موضوع بخصوص درباره جامعه امروزی که به نحو گسترده ای بصری و تصویری شده است اهمیت زیادی دارد. در دنیای کنون تصویر و عکس در تمام ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ما حضور دارد. ما در عصر بازنمایی تصویری همه چیز زندگی می کنیم. رسانه ها هر لحظه هزاران عکس از زندگی ما تولید و منتشر می سازند. شناخت گونه های تصویری، شیوه های بازنمایی تصویری زندگی در یک جامعه، و موضوعاتی از این نوع بخش مهمی از جامعه شناسی دنیای معاصر در هر جامعه است.
3-عکاسی و عکس به مثابه سوژه و ابژه تحقیق:
عکاسی و عکس پدیده، مسئله و نهاد اجتماعی است. جامعه شناسی عکاسی اشاره به این موضوع دارد. در این بحث ما به بررسی موضوع حاضر می پردازیم. در اینجا جامعه شناس با ابعاد اجتماعی فعالیتی به نام عکس گرفتن و پدیده اجتماعی به نام عکاسی سرو کار دارد. او می خواهد از منظر جامعه شناختی تعریفی از عکاسی ارائه دهد.
ابعاد اجتماعی عکاسی
درباره ابعاد زیباشناسانه و فنی عکس، عکاسی و عکس گرفتن کتاب های بسیاری در اختیار هست. اما به «ابعاد اجتماعی» آن کمتر توجه شده است. اگرچه وظیفه ی عکاسی فقط شناخت جامعه نیست؛ عکس گرفتن می تواند برای تولید سرگرمی، ارزش های فردی یا هدف های تجاری باشد. اما علی رغم این موضوع، عکس گرفتن فعالیت اجتماعی است و ابعاد وسیعی دارد.
پی یر بوردیو در کتاب «عکاسی هنر میان مایه» (1386) به نحو دقیق و عمیقی بسیاری از معانی و ابعاد اجتماعی «عمل عکس گرفتن» را توضیح داده اند. همچنین جان برجر در کتاب «درباره نگریستن» (1377) کاربردهای اجتماعی عکاسی را نشان داده اند. برای درک همه جانبه ابعاد اجتماعی عکاسی آثار مذکور را بخوانید. اگر بخواهیم فهرست وار ابعاد اجتماعی عکاسی را توضیح دهیم باید حداقل محورهای زیر را در نظر داشته باشیم.
1-بنیادهای اجتماعی عکاسی: اینکه عکاسی در چه ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شکل گرفته است.
2-پیامدهای اجتماعی عکاسی: اینکه عکاسی در زندگی اجتماعی چه تأثیرات و پیامدهایی داشته است
3-کاربردها و کارکردهای اجتماعی عکاسی: اینکه ببینیم عکاسی را برای کدام هدف های اجتماعی به کار می گیریم.
4-عکاسی به مثابه ابزار شناخت: از ابزار دوربین برای شناخت استفاده می شود . مثلاً مالینوفسکی، انسان شناس کلاسیک در سال های 1914 -1918 در مجمع الجزایر تریبِریان در گینه نو در غرب اقیانوس آرام یک مجموعه عکس هایی فراهم کرد که امروز گنجینه ای مهم در دانش انسان شناسی است.
5-رابطه ی عکس و عکاسی با طبقات اجتماعی: در عرصه هنر ما گروه هنر مند و هنر دوست داریم که هر دو در حال حال نزاع و رقابت بر سر سرمایه های هنری اند. که این به نوبه ی خود نابرابری اجتماعی را باز تولید می کند. چون این خود باعث تولید ثروت می شود. البته امروزه ابزار دوربین بسیار فراگیر شده و مثل پنجاه سال پیش که داشتن دوربین برای افراد تشخّص محسوب می شد نیست.
. 6-محتوای اجتماعی عکس ها: ایکه عکس به مثابه یک ژانر اجتماعی چه مضامین و پیام هایی داراست
7-فرهنگ و جهان اجتماعی عکاسان: ارزش ها، باورها، هنجارها و الگوهای فرهنگی موجود در اجتماع عکاسان.
8-عکاسی به مثابه نهاد اجتماعی: سازمان ها و انجمن های عکاسی
9-مناسبات اجتماعی نهاد عکاسی: مناسبات میان عکس، عکاسی و عکاسان با نهادهای اجتماعی (مانند خانواده و دین)، اقتصادی (نقش عکاسی در بازار و تولید و توزیع ثروت) و سیاسی (رابطه عکاسی و نهادهای قدرت.
10-عکاسی به مثابه مسئله اجتماعی: رابطه عکاسی و فرایندهای عمومی اجتماعی مانند جهانی شدن، دموکراسی، مدرنیته، پست مدرنیسم، شهرنشینی، صنعتی شدن، جنبش های اجتماعی مانند فمنیسم، ضدنژادگرایی، محیط زیست گرایی...
11-عکاسی به مثابه اندیشه اجتماعی: مناسبات میان عکاسی نحله های فکری و فلسفی مانند مارکسیسم، نظریه انتقادی، فمنیسم، پسااستعمارگرایی، اسلام... 12
ماهیت اجتماعی عکاسی اغلب نادیده گرفته می شود. معمولا عکاسی را به صورت فعالیتی فنی و فناورانه تعریف کرده و می گویند عکاسی به فرایند ثبت تصاویر بهوسیلهٔ دریافت و ثبت نور بر روی یک سطح حساس به نور، مانند نگاتیو (فیلم) یا سنسور الکترونیکی، گفته میشود. الگوهای نوری بازتابیده شده یا ساطع شده از اشیا بر روی سطح حساس به نور (هالوژن نقره یا سنسور) تاثیر میگذارد و باعث ثبت تصاویر میگردد. عکاسی دارای سه جنبهٔ علمی، صنعتی و هنری است. عکاسی بهعنوان یک پدیدهٔ علمی متولد شد و بهشکل یک صنعت گسترش یافت و همچنین جنبههای هنری نیز در آن ظهور کرد. آیا به راستی این تعریف و طبقه بندی از عکاسی، می تواند درک درست و همه جانبه ای از عکاسی به ما دهد؟ پرسش های زیادی درباره عکاسی وجود دارد که توضیحات دائره المعارفی مذکور که در ذهن عامه مردم نیز وجود دارد پاسخ گوی آنها نیست.
. علاوه بر ایده داشتن برای عکاسی، برای «دیدن عکس» هم ما باید «زبان عکاسی» را بدانیم. برای برخی افراد عادی، عکس های هنری بی مفهوم و نامأنوس است، زیرا زبان عکاسی را نمی دانیم. از اینرو هم برای عکس گرفتن و هم برای فهم عکس، باید ادراک مان را توسعه دهیم. عکاسی بر خلاف ظاهرش که هر کسی می تواند آن را ببیند این گونه نیست. دیدن عکس دشوارتر از عکاسی کردن است. زیراهر عکس از دل یک متن تاریخی بر می خیزد و هر عکاسی به یک گفتمان فکری تعلق دارد. برای فهم عکاسی باید، هر دو مقوله عکس گرفتن و عکس را بشناسیم. البته همه هنرها این گونه است هنرها هم همین است؛ چون فریبنده است. یعنی انسان ها می پندارند همین قدر که در معرض یک موسیقی یا فیلم یا گالری عکس قرار گرفتند، توانایی مصرف هنر را دارند. اما در واقع این گونه نیست. درک اثر هنری زمانی امکان پذیر است. که ما رویه های تولید رمزگان در هنر را بشناسیم. فلذا به هر مقدار ما با این رویه های تولید آثار هنری آشنا باشیم امکان ارتباط جدی تر ما با اثر هنری امکان پذیرتر می شود.
شهین فرتوزی
یادداشت روز
وجود دبیرخانه دائمی جشنواره تولیدات مراکز استانی ضروری است
برای برپایی کیفیتر جشنواره صرفا تعداد شمارگان آن، ارتقای کیفی به جشنواره نمیدهد، بلکه در جهت پیشرفت دوره به دوره آن، باید دبیرخانهای مرکزی بهصورت دائمی تشکیل و در فاصله برپایی دورههای مختلف جشنواره بهطور فعالتری عمل کنند. تشکیل دبیرخانه دائمی و برگزاری کارگاههای توجیهی ویژه هنرمندان موجب برقراری ارتباط مستحکم بین هنرمندان با جشنواره و تبیین اهداف برای آنان میشود تا با توجیه درست بتوانند آثاری متناسب با اهداف جشنواره تولید و از ارسال آثار آرشیوی پرهیز کنند.
بسیاری از از آثار راهیافته به چنین جشنوارههایی معمولا آرشیوی بوده و بعضی از آنها به جشنوارههای مختلف راه یافتهاند، درحالی که میتوان با ایجاد دبیرخانه دائمی و فعال به سیاستگذاری و توجیه هنرمندان پرداخته و تولیدات فاخری متناسب با موضوع و اهداف برگزارکنندگان جشنواره اقدام کرد. هدف از برپایی این جشنوارهها کمک به ارتقای سطح خلاقیت و اندیشه هنرمندان جوان است تا بتوانند با خلق آثار محکم و متناسب با موضوع جشنواره، هنرآفرینی کنند. تداوم جشنواره باعث ایجاد انگیزه بیشتر در جامعه جوان هنرمندان خواهد شد و آنان را وادار میکند که به موضوعات مطرح شده در جشنواره عمیقتر فکر کنند و از نگاه هنری اثر خلق کنند.
تناسب آثار با ماموریتهای محوری حوزه هنری از جمله دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، خانواده و بیداری اسلامی از مهمترین ملاکها در این زمینه است. این آثار متناسب با این سیاستها و از بعد مسائل فنی، هنری و زیباییشناسی ارزیابی و داوری میشوند. قزوین از دیرباز در زمینه هنرهای تجسمی از جایگاه ممتازی برخوردار بوده است و بهواسطه همین ویژگی برجسته، شایستگی و استحقاق این را دارد که دبیرخانه بخش تجسمی تولیدات مراکز استانها را از صفر تا صد بر عهده داشته باشد.
کشف استعدادهای جوان و هدایت آنها مهمترین رسالت جشنوارههای هنری است. اگر برپایی این جشنوارهها صرفا برای برگزاری باشد، بیشتر بهمنزله یک کار نمایشی است، اما اگر بهصورت کیفیتر و دائمیتر باشد، میتوان استعدادهای زیادی را در تمام حوزههای مختلف شناسایی و به رشد کمی و کیفی آنها کمک کرد.
تولیدات مراکز استان
- راه یابی 50 اثر تجسمی از قزوین به چهارمین جشنواره آثار و تولیدات
- حضور فعال هنرمندان رشته خوشنویسی حوزه هنری استان اصفهان در جشنواره تولیدات
- حضور دو نقاش مشهدی در جشنواره تولیدات استاني
- راهیابی آثار هنرمندان خوشنویس حوزه هنری خراسان رضوی به جشنواره تولیدات
- حضور 55 اثر از آثار هنرمندان حوزه هنری خراسان رضوی در بخش تجسمی جشنواره تولیدات
مصاحبه و گفتگو
- تولیدات دفاتر ادبیات پایداری منبع الهامی برای آفرینشهای هنری در رشتههای دیگر
- همّ و غمّ حوزههنری رونقبخشیدن به تولید است
- ادبیات پایداری، تاریخ پیش روی ما را تغذیه میکند
- آثار تولید شده در جشنواره تولیدات منطبق با سیاستهای حوزه هنری باشد
- ارزیابی و انتقاد از آثار باعث رشد و تولید بهتر آن خواهد شد